شعر
سيگارش شعرش بود
به طول خيابان
شعری زير پای عابر
زير چرخ های آهن
شعر سوخته
شعر نا تمام
*
دندان و نان
فرصت سرودن کجاست؟
*
به شعرش پک زد
در خون حل شد
تا از دهان ها جاری شوی
شعر من
راه چندانی نيست
*
شاعر امشب
روشن می کند شعرش را
و در آن
جهان را خواهد سرود
*
شعر از شاعر
پايين می رود
مرگ از شاعر
بالا رفته است
با سلام من تازه با دو وبلاگ شما آشنا شدم و بسيار هم از مطالب و نوشتههايتان لذت بردم. موفق باشيد
سلام دوست خوب ناديده’ با معرفتم:)
باز هم سلام.راستي شما منبعي از اشعار نذار قباني شاعر عرب مي شناسين؟كتابي چيزي..؟
خداوندا دلم پر ناله و آه ... غم دوری برايم هست جانکاه...
خيلی خفن بود اين...
سلام. بابت پيام ت سپاس به ما هم سر بزن باز
من زياد ادبياتم خوب نيست ولی اين از نظر ادبی قابل تامله:)
سلام.ممنونم از حضور گرمت.شعر بسيار زيبا و خواندنی بود!
چون از اين شعر خوشم اومد اين جا نظر دادم...اگه کار خودته بايد بگم خيلی قشنگه...موفق باشی.
با سلام و خسته نباشيد . پسرم شعرهايت خوب است و لی کمی با احساس بنويس . خداحافظ